به گزارش تحریریه، «جو بایدن» رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا به طور کامل متعهد به دستیابی به توافق عادی سازی عربستان سعودی و اسرائیل است اما همه طرفها فهرستی طولانی از منافع و پیششرط دارند. در این توافق نباید تلاش کرد که به همهٔ منافع و مسائل امنیتی پاسخ داد زیرا در غیر این صورت مذاکرهکنندگان ممکن است شاهد فروپاشی گفت وگوها باشند. دولت بایدن به فرآیند توافقهای ابراهیم متعهد است و به شدت بر "جایزهٔ بزرگ" این توافق ها چشم دارد: دستیابی به توافق عادیسازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل. با این حال، مسیر دستیابی به این هدف، سنگلاخ است.
در مقام مقایسه، عربستان سعودی یک بازیکن برتر آزاد در انجمن بسکتبال ملی (NBA) است که ایالات متحده و اسرائیل قصد دارند او را در یک معامله سهجانبه به دست آورند آن هم با مبادله داراییها برای انجام یک معاملهٔ تک تراکنشی. به طور طبیعی، هر طرف دارای خواستهها و پیششرط های خود است.
معامله بزرگ: عربستان سعودی از وضعیت خود به عنوان یک بازیکن آزاد راضی است اما علاقه دارد پیشنهاد مناسب را مورد بررسی قرار دهد که طبق گزارشهای رسانهای، شامل یک پیمان امنیتی با ایالات متحده، برنامهٔ هستهای مدنی و امتیازدهی اسرائیل به سود فلسطینیان میشود. سعودیها میدانند که نمیتوانند همهٔ این موارد را بگیرند اما مشخص نیست که آیا این خواستهها، نقطه شروع گفت وگوها هستند یا هدف، خرید زمان است.
در عوض، ایالات متحده میخواهد که عربستان سعودی تعاملات حساس خود با چین را متوقف کند، بیشتر با منافع ایالات متحده هماهنگ شود و راهی برای حل مناقشه در یمن بیابد. اسرائیل می خواهد که عربستان سعودی را بیشتر در بازدارندگی ایران دخیل کند و طبعا از دستاوردهای سیاسی و اقتصادی گستردهٔ عادی سازی با یک کشور کلیدی عرب و مسلمان سود ببرد.
این سه بازیگر همچنین ملاحظات داخلی خود را هم دارند. موضع عربستان سعودی در اصل تحت تأثیر تضمین صعود حتمی محمد بن سلمان به تخت پادشاهی است اما همچنین به دنبال بازداشتن ایران و یافتن یک توجیه معقول برای افکار عمومی است تا بتواند به این معامله دست بزند. تنها راه کاهش هرگونه پیامدهای داخلی یک توافق عادیسازی با اسرائیل این است که سعودی ها نشان دهند که در مقابل، چیزی هم برای فلسطینیان کسب می کنند که یادآور شعار "زمین برای صلح" در طرح صلح 2002 اتحادیه عرب باشد.
پایان دادن به مناقشه در یمن میتواند پایگاه آرای لیبرال آمریکا را خشنود سازد که چه بسا به کاخ سفید امکان دهد آرای بیشتری را در سنا برای پیمان امنیتی ایالات متحده و عربستان سعودی بدست آورد اگر این پیمان، بخشی از یک معامله عادیسازی باشد. بنیامین نتانیاهو در هنگامه تنشهای قضایی در اسرائیل به دنبال کسب یک پیروزی مهم دیپلماتیک است اما چه بسا در صورت واگذاری امتیازات اساسی به فلسطینیان، بحرانی را در ائتلاف حاکم کلید بزند. توماس فریدمن در تحلیل خود کمی بزرگنمایی کرده که می گوید توافق عادیسازی عربستان سعودی و اسرائیل میتواند هرگونه انتقاد وزرای راست افراطی اسرائیل را علیه امتیازدهی به فلسطینیان کمرنگ کند، امتیازاتی که ممکن است به وعده هایی درباره متوقف کردن شهرک سازی ها یا ضمیمه کردن کرانه غربی اشغالی محدود باشد.
برای راست افراطی اسرائیل، اهمیت مذهبی کرانه غربی بسیار بیشتر از صلح با مکه است. نتانیاهو در تاریخ ۷ اوت به شبکهٔ تلویزیونی بلومبرگ گفت که مسئلهٔ فلسطین "کمتر از آنچه فکر میکنید" در دستور کار مذاکرات با عربستان سعودی است و تأکید کرد که دولت او قاطعانه ایدهٔ دولت مستقل فلسطینی را رد میکند، که این با موضع دولت بایدن در تضاد است. محمد بن سلمان در قیاس با پدرش، کمتر به مسئلهٔ فلسطین توجه دارد اما نمیخواهد با امضای یک توافق عادیسازی با اسرائیل، صعود خود به تخت را با ریسک همراه سازد.
خیلی دیر و بسیار کم: دولت بایدن در ابتدا به دلیل فشارهای داخلی آمریکا پس از قتل جمال خاشقجی، رفتار سردی با محمد بن سلمان داشت، اما دیری نپایید که واقعگرایی سیاسی غالب شد. افزایش قیمت جهانی نفت پس از یورش روسیه به اوکراین، کاخ سفید را به بازنگری در رفتارش با ریاض واداشت. جو بایدن در سفر خاورمیانه ای خود در ژوئیه ۲۰۲۲، تأکید کرد که ایالات متحده "کنار نمی کشد و خلائی را برجای نمی گذارد که توسط چین، روسیه یا ایران پر شود" اما این سفر به هیچ یک از اهداف خود نرسید، نه در انرژی و نه در استراتژی، به جز بازشدن فضای هوایی سعودی بر روی پروازهای اسرائیل.
با این حال رهبری سعودی پس از آن همچنان به سیاست خارجی مستقل خود ادامه داد. ریاض در دسامبر ۲۰۲۲ میزبان رهبر چین، شی جینپینگ، بود که توافق های لوکس تجاری بیشتری را با خود آورد. مارس گذشته، عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود با ایران را با میانجیگری چین، بازسازی کرد. بدون شک، سعودیها با پذیرش قدرت های رقیب، به ایالات متحده هشدار دادهاند.
دولت بایدن از بهار گذشته تعاملات خود را با عربستان سعودی و کشورهای عربی خلیجفارس تقویت کرده است. مقامات کاخ سفید از مارس گذشته تاکنون چهار بار به ریاض سفر کردهاند. در اوایل ماه جاری، پنتاگون ۳۰۰۰ نفر از نیروهای دریایی را به خلیج فارس اعزام کرد آن هم پس از اعزام جت های جنگنده و یک ناوشکن به منطقه. این امکانات برای بازداشتن ایران از توقیف و انتقال نفتکش ها در مسیر آبی خلیج فارس به تلافی مصادره نفتکش های متعلق به ایران در شرق آسیا صورت می گیرد. یک مقام آمریکایی این اقدام را به رقابتهای استراتژیک در خلیج فارس مربوط دانسته می گوید که فعالیتهای ایران "کشورهای خلیج فارس را به ایران نزدیکتر کرده است" و "این پیام را به شرکای منطقهای آمریکا می دهد که در غیاب نیروهای آمریکایی، واشنگتن چندان جدیتی در تامین امنیت این منطقه ندارد." علاوه بر این، ایالات متحده میخواهد که عربستان سعودی تعامل نظامی، مالی و فناوری خود را با چین محدود کند. با این حال، تلاشهای آمریکا ممکن است بسیار کم و بسیار دیر باشد. چین در حال حاضر به عربستان سعودی کمک میکند تا موشکهای بالستیک خود را بسازد ضمن آنکه تعاملات تجاری و سرمایهگذاریهای تثبیت شده ای بین دو کشور برقرار می باشد.
همچنین برای عربستان سعودی هم، زمان آن گذشته که بتواند بر سر مسئلهٔ فلسطین پیش شرط تعیین کند. تابوی عادیسازی با اسراییل را امارات متحده عربی شکست. ریاض در اوایل سال ۲۰۲۰ میلادی میتوانست با زنده کردن شعار "زمین برای صلح" نقش رهبری را در این زمینه برعهد گیرد اما به جای آن، به بحرین و امارات متحده عربی برای عادی سازی با اسرائیل چراغ سبز داد. روشن است که در حال حاضر کسی انتظار ندارد که پادشاه سعودی به اسرائیل سفر کند. ریاض ترجیح میدهد تماس هایش با اسرائیل پنهانی ادامه یابد، حداقل تا زمانی که پادشاه فعلی عربستان زنده است. همان گونه که یک مقام آمریکایی می گوید هدف گفت وگوهای عادی سازی سعودی – اسرائیل، "آزماییدن مرزهای ممکن" است. دولت بایدن میخواهد این "معامله" رخ دهد که به این معناست که عربستان سعودی را در تیم آمریکا داشته باشد. با این حال، پویش های پیچیده ای در جریان است. متقاعد کردن سعودیها به دوری از چین ممکن است دشوار باشد آن هم در حالی که اسرائیل و چین در حال مذاکره برای یک توافق تجاری هستند و چین دومین شریک تجاری بزرگ اسرائیل پس از ایالات متحده است.
ارسال امکانات نظامی ایالات متحده به منطقه و پیشنهاد تضمین های امنیتی به عربستان سعودی میتواند شمار نیروهای نظامی ایالات متحده در خاورمیانه را در درازمدت افزایش دهد. در حال حاضر، نتانیاهو نیز میخواهد این توافق عادی سازی را به یک توافق امنیتی با ایالات متحده پیوند زند که تنها بر بازدارندگی ایران تمرکز دارد که به معنی پیچیده تر شدن گفتگوهای ایالات متحده و عربستان سعودی در این زمینه است. الی کوهن، وزیر امور خارجه اسرائیل، در مقاله ای در روزنامه وال استریت ژورنال نوشت که پیشنهاد داده از الگوی کرهٔ جنوبی پیروی شود که در آن ایالات متحده، عربستان سعودی را، بهجای آنکه ریاض بخواهد در پی برنامهٔ هستهای مدنی خود باشد، زیر چتر امنیتی خود قرار می دهد. به علاوه، ارائه هرگونه امتیازات معنیدار به فلسطینی ها بدون همکاری اسرائیل قابل دستیابی نیست.
ایالات متحده توافق عادی سازی سعودی – اسرائیلی را به بازدارندگی چین، و اسرائیل آن را به بازدارندگی ایران گره می زند. در حالی که در این مذاکرات اولویت دادن به بازدارندگی ایران هم حائز اهمیت است اما برای عربستان در این مرحله مهمتر این است که از حاشیه کافی برای استقلال عمل برخوردار باشند و بتوانند با هر که میخواهند، کار کنند. پیوند زدن عادیسازی سعودی – اسرائیل با رقابتهای راهبردی یا گره زدن آن به حل و فصل هر بحران دیگری در خاورمیانه، تنها به تضعیف همهٔ این اهداف منجر خواهد شد.
درهم آمیختن سیاستها بدون یک راهبرد روشن که آنها را پیوند دهد، کوته نگری است. درهم آمیختن همه این مسائل در یک توافق نهایتاً به شکست منجر خواهد شد. آیا توافق عادی سازی، ارزش یک پیمان امنیتی میان آمریکا با عربستان سعودی را دارد؟ آیا اسرائیل برنامهٔ هستهای مدنی سعودی را متوقف خواهد کرد؟ آیا عربستان سعودی میتواند بدون امتیازدهی عمده اسرائیل به فلسطینیان عادیسازی کند؟ اگر ایران منزوی باشد، آیا ممکن است درگیری ها در یمن و ناحیهٔ غزه را پیچیدهتر کند؟ در حالی که تمام این موارد با یکدیگر همپوشانی دارند، یک مسئله مورد اختلاف ممکن است کل فرآیند را تحت فشار قرار دهد.
در توافق های قبلی عادیسازی، عمدتا یک مسئله بعنوان پیشران عمل کرد. عادیسازی مراکش به ازای شناسایی حاکمیت مراکش بر صحرای غربی توسط کنگره آمریکا انجام شد. عادیسازی سودان با اسرائیل نیز در برابر خارج شدن سودان از فهرست کشورهای حامی تروریسم و کمک به پرداخت بدهی های عظیم این کشور حاصل شد. عربستان سعودی در این معامله، بیشتر از آنکه امتیاز بدهد، چیزهایی را به دست می آورد. هیچ اولویت بالایی وجود ندارد که عربستان سعودی به شدت به آن نیاز داشته باشد. این عادیسازی نباید به حل و فصل تمام تنشها و ناامنیهای منطقهای گره زده شود. نکته کلیدی این است که روشن سازیم، چه چیزی برای رهبری سعودی واقعاً ارزش دارد و تصمیم بگیریم که آیا ایالات متحده آماده است برای برآورده کردن آن خواسته سعودی ها، هزینه بدهد و آیا اسرائیل میتواند در این ماجرا دخیل باشد یا نه.
رسانههای آمریکایی در حال حاضر در حال خیالپردازی درباره تحولات بزرگی هستند که از این توافق حاصل خواهد شد، چیزی که تکرار بزرگنمایی های دوره ترامپ درباره "معامله قرن" است. توافق عادیسازی عربستان سعودی و اسرائیل، نه پاسخی است به رقابت استراتژیک با چین و نه به تهدیدهای ایران. فشار برای عادی سازی فوری و زودرس، تنها موجب میشود که سعودیها قیمت خود را بالا ببرند و اسرائیل هم پیش شرط های خاص خود را تعیین کند.
دولت بایدن نباید گاری را جلوی اسب ببندد. به جای آن، ایجاد یک محیط مناسب روی زمین برای فلسطینیان ممکن است تاثیر بسیار بیشتری داشته باشد. همچنین یافتن یک فرمول مناسب برای بازدارندگی و تعامل با ایرانی که آسیب پذیری فزاینده ای دارد، یک امر ناگزیر است. در آن زمان است که هر توافق عادیسازی ممکن است آسانتر به دست آید و برای مالیات دهندگان آمریکایی هم کمهزینهتر باشد.
منبع: دیپلماسی ایرانی
پایان/
نظر شما